مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز: چو بالای نیزه درازی گرفت در آن معرکه نیزه بازی گرفت. نظامی. در قلب نیزه بازی مژگان آن پری خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست. کمال خجندی (از آنندراج). ، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز: چو بالای نیزه درازی گرفت در آن معرکه نیزه بازی گرفت. نظامی. در قلب نیزه بازی مژگان آن پری خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست. کمال خجندی (از آنندراج). ، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
عمل مست. اعمالی همانند اعمال مستان. حرکاتی به گونۀ مستان. - مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را به مستی زدن. تقلید مستان درآوردن در غیرحالت مستی. - ، مست بودن و حرکات مستانه کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
عمل مست. اعمالی همانند اعمال مستان. حرکاتی به گونۀ مستان. - مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را به مستی زدن. تقلید مستان درآوردن در غیرحالت مستی. - ، مست بودن و حرکات مستانه کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)